شیخ محمد ضیایی فرزند محمد صالح فرزند اسماعیل فرزند شمس الدین روز چهارشنبه ۱۳ تیر ماه ۱۳۱۸ (هـ.ش) مطابق با ۱۷ جمادی الاول ۱۳۵۸ (هـ.ق) در خانوادهای مومن و متدین در روستای هود از توابع بخش اوز لارستان فارس متولد شد.
پدرش حاج محمد صالح امام جماعت روستا بود و این منصب را از آبا و اجدادش كه همگی تا پنج پشت امام جمتعت و قاضی هود بودند به ارث برده بود. مردم اختلافات، مسائل و مشكلات دینی و اجتماعی خود را نزد او حل میكردند و بدین سبب او را قاضی مینامیدند حاج محمد صالح علوم دینی را در مدرسه شیخ احمد فقهی در اوز فرا گرفته بود.
بسیار مطالعه میكرد و به دلیل حافظه قویش از معلومات دینی، تاریخی و ادبی خوبی برخوردار بوده و از این نظر سرآمد بزرگان منطقه به حساب میآمد. مسجد جامع روستا را خود اداره می كرد و خودش اذان میگفت: می گویند صدای بسیار رسایی داشت به گونهای كه صدای اذان او از فاصله ۵ كیلومتری (در آن زمان بدون بلندگو) شنیده میشد.
به تربیت فرزندانش بسیار اهمیت میداد و با وجودی كه به كشاورزی و باغداری هم مشغول بود ولی اجازه نمیداد حتی یک وعده به نماز جماعت مسجد نرسد. مادر شهید نیز از خانوادهای متدین و اهل علم از شیوخ روستای هَرم بود. محمد در چنین محیطی و زیر نظر چنین پدر و مادری پرورش یافت.
دوران كودكی را در روستای خود پشت سر گذاشت، مدت یکسال یا بیش در روستای بیدشهر در مكتبخانه مرحوم سید عقیل كاملی (دایی مادرش) به فراگیری قرآن مشغول بود. چهار سال از دوران دبستان را در روستای كوره سپری كرد. پس از آن به تشویق پدرش به مدت ۴ سال در مدرسه دینی اوز (مدرسه شیخ احمد فقیهی) به تحصیلات دینی پرداخت.
سپس به اصرار خودش و تشویق مادرش به قصد ادامه تحصیلات دینی راهی خارج كشور شد. در ابتدا پدرش مخالف خارج رفتن محمد بود و اصرار داشت كه او تحصیل علوم دینی را در همان مدرسه اوز به پایان رساند و در غیر اینصورت به كشاورزی و باغداری مشغول شود. اما اصرار شهید برای تحصیل در مدینه منوره و پشتیبانی مادرش باعث شد تا پدرش در سال ۳۵ یا ۳۶ شمسی او را به قطر بفرستد. در آن زمان شیخ ۱۷ یا ۱۸ ساله بود. مدت ۶ ماه در آنجا مشغول كار بود. تا اینكه حاج صدیق منصوری یكی از علمای منطقه مقیم خارج از كشور كه پیش از او از روستای كوره به مدینه رفته بود ضمن نامه ای به شهید خبر میدهد كه برای او در دانشگاه مدینه منوره ثبت نام كرده است و بهتر است هرچه زودتر راهی مدینه شود.
شهید برای كار، قرارداد یكساله داشت اما پس از دریافت نامه در حالیكه شش ماه از قراردادش گذشته بود بدون گرفتن حقوق، كارش را رها كرده و همراه كاروان حج از قطر رهسپار مدینه منوره گردید، سال ۱۳۳۶ هـ.ش در سن ۱۸ سالگی وارد مدینه شد، تحصیلات خود را همراه با حاج صدیق منصوری بصورت غیر رسمی شوع میكند. در آن زمان هنوز دانشگاه مدینه افتتاح نشده بود ابتدا در مدرسه «دارالحدیث» درس می خواندند.
بیشتر علوم دینی را در حلقههای درسی كه علمای مدینه در حرم نبوی تشكیل میدادند فرا گرفتند. این حلقههای درس در روضه مسجد النبی برگزار میشد. در آن مكان شریف صحیح بخاری، صحیح مسلم، سیرت و تفسیر را نزد شیخ محمد مختار شنقیطی آموخت. «احیاء علوم الدین» امام محمد غزالی را نزد شیخ ابراهیم خُتًنی كه اصلیتش ایرانی و فارسی زبان بود فرا گرفت، قرآن را هم در روضه حفظ كرد. در حلقه درس حدیث در هر جلسه حدیث جدید را با شرح و تفسیر و دلایل می خواندند و در جلسه بعد از اول شروع كرده تا به حدیث جدید میرسیدند.
شیوه درس خواندنشان به گونهای بود كه شهید پیش از ورود به دانشگاه چندین بار صحیح بخاری و صحیح مسلم را دوره كرده بود. پیش از ورود به دانشگاه حافظ كل قرآن شد. ۴ سال بدین شكل بصورت غیر رسمی علوم دینی را كسب كرد یكی از هم دوره رهای عرب شهید در دانشگاه مدینه پس از شهادتش در مورد وی گفته بود: دخل الجامعة و هو مجتهد. وقتی در سال ۱۳۴۰ هـ.ش دانشگاه مدینه افتتاح شد، شهید جزء اولین گروه دانشجویان این دانشگاه بود.
شهید ضیایی و حاج صدیق منصوری تنها ایرانیان دانشگاه مدینه بودند. به تشویق و تاكید شهید، برادرش شیخ عبدالوهاب نیز در همان سال به مدینه رفت و یکسال بعد به عنوان سومین ایرانی وارد دانشگاه مدینه شد. دانشگاه مدینه شامل چهار بخش مقدماتی، اعدادی، ثانوی و دانشگاه بود. شهید ضیایی از دوره ثانوی شروع به تحصیل كرد كه معدل دوره دبیرستان اینجاست. تحصیلات دانشگاهی را در رشته شریعت گذراند. در طول تحصیلات همواره جزء دانشجویان ممتاز بود. به اندازه ای كه به زبان عربی مسلط بود كه خود میگفت: «در مدینه وقتی عربی صحبت میكردم كسی متوجه ایرانی بودنم نمیشد.»
پس از ۸ سال با مدرک لیسانس در رشته شریعت با درجه جید جیدا از دانشگاه مدینه فارغ التحصیل شد. از جمله اساتید وی در دانشگاه: عبدالمحسن عباد، شیخ عیبدالعزیز بن باز (رئیس دانشگاه) و شیخ محمد امین شنقیطی بودند، لازم به ذكر است كه شهید در تمام مدت تحصیل و اقامت در مدینه منوره از حمایتهای مالی و غیر مالی و راهنماییهای مرحوم شیخ عبدالرحیم انصاری یكی از علمای ایرانی ساكن مدینه برخوردار بودند. شهید ضیایی در مجموع حدود ۱۳ سال در مدینه منوره به سر بردند و در این مدت ۱۳ بار به سفر حج مشرف شد.
شهید در سال ۱۳۴۷ هـ.ش به ایران بازگشت. یكسال در روستای خود (هود) ماند، در همین سال اولین نماز تراویح با ختم كل قرآن به امامت وی در روستای قلات برگزار شد. سپس به منظور استخدام در آموزش و پرورش راهی تهران شد. در آنجا سه شهر تهران، مشهد و بندرعباس را به منظور تدریس در دبیرستان به او پیشنهاد كردند.
شهید به تشویق و راهنمایی فرد بزرگواری بنام عبدالرحمن فرامرزی، بندرعباس را انتخاب كرد. از سال ۴۸ مقیم بندرعباس شده و به عنوان دبیر دبیرستانهای بندرعباس شروع به تدریس دروس عربی كردند. شهید دو شغل را بسیار دوست داشت، طبابت و تدریس. از همین سال تا ۵۷ همراه با پیروزی انقلاب ایران، تقریبا هر سه سال به عنوان مدیر كاروان حج به سفر حج میرفتند. مجموعا در طور عمرشان بیش از ۲۰ بار به سفر حج رفتهاند كه آخرین بار پس از انقلاب بوده است.
پس از بازگشت به ایران، شهید تلاش خود را برای فرستادن جوانان و نوجوانان اهل سنت به منظور تحصیل به دانشگاه مدینه آغاز كرد و تا چند سال به این كار ادامه داد. تعداد كسانی كه ایشان زمینه تحصیلشان را در مدینه فراهم نمود بسیارند. از جمله آنها علمای برجستهای چون شیخ عبدالكریم محمدی، سید احمد یگانه، شیخ صالح انصاری، شیخ محمد صالح پردل و … را نام برد.
از سال ۴۸ تا ۷۲ هر سال امامت نماز تراویح و قیام را در مسجد گله داری بندرعباس به عهده داشت و تمام این سالها در رمضان، هر شب پس از نماز راویح سخنرانی میكردند كه اكثرا بصورت پرسش و پاسخ بود، كه مشتاقان زیادی داشت. وقتی شهید از سال ۴۸ فعالیت مذهبی خود را شروع كرد با مردمی روبرو بود كه از دین و مذهب چیز زیادی نمیدانستند و زمینه بیدینی و گمراهی با توجه به وضعیت پیش از انقلاب، فراهم بود.
از همان ابتدای فعالیت همواره با تهدیدات، تمسخرها و مخالفتهای افراد بیدین و منافق روبرو بود. از جمله این افراد، كسرویها و بهاییها بودند كه مدتی بود در میان اهل سنت نفوذ كرده و پیروانی داشتند. یكی دو سخنرانی تند شهید علیه آنها، و مخالفت با شركت چنین افرادی در تشییع جنازه ها، منجر به توطئهای شد كه در سال ۵۳ علیه وی طرح ریزی كردند.
در این حادثه شیخ ضیایی با خوردن شربتی مسموم در خانه یكی از این افراد دچار ناراحتی اعصاب شد، پس از مدتی تحمل بیماری، در شیراز تحت درمان قرار گرفت و بعد از سه چهار ماه مشكلات روحی روانی بهبود یافت. در سال ۱۳۶۰ هـ.ش مدرسه دینی بندر عباس را تاسیس كرد. اگر چه ابتدا با مخالفتهایی روبرو شد، اما با حمایت جناب آقای حقانی نماینده وقت بندر عباس در مجلس توانست اجازه تاسیس مدرسه را بگیرد.
تنها گردانندگان مدرسه در بدو تأسیس شهید ضیایی و مولوی محمد حسن واحدی (افغانی) و تعداد طلبههای در این سال ۴۰ نفر از مناطق مختلف جنوب بودند. دروسی كه خود شهید تدریس میكرد، تفسیر، حدیث، سیرت، نحو و میراث بود. مدرسه بندرعباس اولین مدرسه اهل سنت در ایران بود كه كلاس بندی شده و طلاب دروس دینی و دولتی را با هم می خوانند. در سایر مدارس در آن زمان هر چند سابقه بیشتری داشتند فقط دروس دینی را میخواندند.
شهید اكثر اوقات خود را در مدرسه میگذراند فاصله منزلش تا مدرسه حدودا پنج كیلومتر بود اما با این وجود بیشتر نمازها را در مدرسه با طلاب میخواند. رابطه خوبی با طلبهها داشت و مواقع لزوم برای آنها به منزله پدر بود. به گونهای كه شاگردانش مشكلات خانوادگی، مالی و … خود را نیز با وی در میان میگذاشتند.
او معتقد بود كه مدرسه را خدا اداره میكند و نه شخص خاصی، و وجود یا عدم وی هیچ مشكلی در روند اداره مدرسه ایجاد نخواهد كرد. همواره میگفت: «هر چه دارم از بركت مسجد رسول الله و مدینه منوره است، اگر خوبی میبینم از بركت آیات و احادیثی است كه در روضه خواندهام و اگر بدی میبینم از خودم است»، مدرسه بیش از هر چیزی برایش اهمیت داشت.معتقد بود اداره مدرسه باید توسط شورای مدرسین باشد نه شخص واحد.
از جمله طلبههایی كه در سال افتتاح مدرسه درس خوانده و هم اكنون مدرس هستند عبارتند از : شیخ نادر بیگدلی، شیخ محد هادی جلالی، شیخ عبدالعزیز افراز و شیخ محمود طارم.
رابطه شهید با مردم بسیار خوب و به صله رحم بسیار اهمیت میداد، در حل و فصل مشكلات نیازمندان نهایت تلاش خود را میكرد. با افرادی كه بنیه مالی ضعیفی داشتند به گونههایی بر خورد میکرد كه هرگز احساس حقارت نمیكردند. اما به یقین آنچه بیشترین تاثیر را بر مردم بخصوص جوانان میگذاشت سخنرانیهای جذاب و جامع ایشان بود. موضوعات سخنرانی ایشان همواره بر محور تبلیغ دین و بیان شیوا و درس آموز تاریخ اسلام قرار داشت.
هرگز در هیچ سخنرانی و هیچ خطبهای به هیچ مذهب و فرقهی اسلامی توهین نمیكرد، شهید معتقد بود برای تبلیغ دین هیچ نیازی به كوبیدن و توهین نیست، در همه چیز میانه رو بود. با وجودی كه اكثر خطبههای جمعه را خود ایراد میكرد، اما هرگز از این جایگاه برای توهین به سایرین استفاده نكرد و لیكن ظاهرا آنچه برای منافقین قابل تحمل نبود همان تبلیغ اسلام بود.
هنگام رفع مشكلات دیگران هیچ توجهی به مذهب شخص محتاج نمیكرد. به نماز بسیار اهمیت میداد بویژه نماز صبح با جماعت مسجد. فرزندانش را از هفت ، هشت سالگی به مسجد میبرد بخصوص برای نماز صبح ، هنگامیكه راهی مسافرت میشد تنها توصیهاش این بود كه : بی نماز نشوید.
همواره دوست داشت كه فرزندانش چه دختر و چه پسر تحصیلات عالیه داشته باشند. با بچهها بسیار مهربان بود و مخالف تنبیه بدنیشان بود. برای سادات احترام خاصی قایل بود. و بطور كلی آنچه باعث محبوبیت و احترام وی نزد دیگران میشود. اخلاق ایشان و تواضع و فروتنیشان در برخورد با مردم چه شیعه چه سنی بود.
شیخ محمد ضیایی پس از عمری دعوت، در سن ۵۵ سالگی در روزی ما بین چهارشنبه ۲۲ تیرماه ۱۳۷۳ تا چهارشنبه ۲۹ تیرماه ۱۳۷۳ مطابق با ۴ الی ۱۱ صفر ۱۴۱۵ ه_ق به جرم مبلغ اسلام بودن توسط افرادی كوردل، جنایتكار از خدا بیخبر و شقی القلب به درجه رفیع شهادت رسید.
شهادت شیخ آخرین و بزرگترین افتخار در زندگی دنیوی او بود كه به آن نایل آمد.
جالب اینجاست كه دشمنان اسلام تصور میكردند كسی كه مدرسه دینی و اهل سنت جنوب را رهبری میكند شهید ضیایی است، اما وقتی پس از شهادت او مدرسهای كه با اخلاص او اداره میشد، استوارتر از همیشه به كار خود ادامه داد و نوارهای سخنرانی او بین مردم دست به دست شد بسیار دیر پی به اشتباه خود بردند.
مراسم تشییع جنازهای كه مردم برای او ترتیب دادند و نه خانواده وی ، بینظیر بود و شاید قاتلین شهید حتی تصور نمیكردند آن جنایت چنین پیامدی داشته باشد. نه تنها از طرفداران شهید كاسته نشد بلكه كسانی كه تا آن روز نام ضیایی را هم نشنیده بودند آن روز شنیدند و مشتاق شناختن او شدند.
اغراق نیست اگر بگوییم شیخ ضیایی دائره المعارفی از تاریخ اسلام و احكام اسلامی بود كه جامعه اهل سنت از دست داد، اما بدون شک شاگردانی از خود بجای گذاشت كه توانستند جای خالی او را پر كنند. ((روحش شاد و یادش گرامی)) مـطـالـب دیـنــــی و آمـوزنـده...
ما را در سایت مـطـالـب دیـنــــی و آمـوزنـده دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : دخــتــرک چــوپـــان dokhtarake-chopan بازدید : 1366 تاريخ : سه شنبه 18 فروردين 1394 ساعت: 19:57